سید امیر علیسید امیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

یادگاری های امیر

واکسن شش ماهگی

  عزیز دلم واقعاً شرمنده مدت زیادی هست که نیومدم برات خاطراتت رو بنویسم آخه عزیزم کامپیوترمون مشکل فنی داشت  نمی شد به اینترنت وصل بشیم .به خاطر همین همون روزی که واکسن 6 ماهگیتو زدم و می خواستم برات در موردش بنویسم لحظه ثبت کردن به مشکل برخورد و دیگه اینترنت قطع شد . ولی خوب الان برات میزارم .   الهی فدات بشم هر چقدر که واکسن های 2و4 ماهگیت اذیتت نکرد اما این یکی حسابی از خجالتت در اومد این دفعه آقایی که بهت واکسن زد قبلی نبود و یه خورده بد زد. آخه شما خیلی گریه کردی  بازم بابایی اومد و شما رو نگه داشت . بعد از اون ما رو رسوند خونه     و دوباره رفت سرکار، تا سه و چهار ساعت خوب بودی حتی چهار دست و...
19 شهريور 1391

شش ماهگی

با سلام یه نیم سال از روز اومدت گذشت و این روزا نگه داشتنت یکجا مشکله بخاطر اینکه چهاردست و پا می کنی یک سره می خوای گلو بخوری و یا پایه میزو لیس می زنی و سرت رو اینور اونور می کوبی و می زنی زیر گریه ، بخاطر همین ورجه وورجه هات هم یه کم وزنت کمه و باید بیشتر بهت برسیم تا پلوار بشی، خلاصه این شش ماهم با همه تلخ و شیرینی هاش که البته شیرینی هاش بیشتر بود گذشت و ما شش ماه پیرتر و تو شش ماه جون تر شدی و همچنان زندگی ادامه داره فردا هم قراره دوباره واکسن بخوری ماهگیت مبارک عزیزم عید فطر موهاتو از سرت چیدیم تا سرت سبک بشه و هی پایین نیوفته و از وقتی موهاتو زدیم کامل چهاردست و پا کردی نمی دونم شاید سرت سنگین بود؟! ...
7 شهريور 1391
1